دوشنبه صبح :
زینب:میری کلاس امروز؟
+آره میای؟
_ ساعت 9:30 بیا دنبالم..
رسیدیم و شقایق اومد پیشمون..از خانومِ کهن پرسیدیم کلاس ها کجا برگزار میشه؟
_طبقه ی سوم..
رفتیم طبقه ی سوم..
یکی از کلاس ها فقط پر بود..
در زدیم و آقای محمدی (کسی که برای هلال احمر پیشش ثبت نام کردیم)تو کلاس بود..
_شما بچه های کلاس مَنید؟
+بله به ما گفتن بیایم این کلاس..
_ساعت میدونید چنده؟
+ گفتن ساعت 10 بیاین دیگه..
_کلاس ساعت 9 شروع میشه..
+ببخشید دیگه تکرار نمیشه
نشستیم و به صحبت هاش گوش دادیم..
پسرا هر 1 دقیقه برمیگشتن پشت و نگاه میکردن..
اقای محمدی درباره ی شریان و جریان خون و نب داشت صحبت میکرد..
در ُ زدن و خانومِ کهن بیستمی_20...
ادامه مطلبما را در سایت بیستمی_20 دنبال می کنید
برچسب : خآنوم,دکتر,خآنومِ,مُدِل, نویسنده : shinshiva1 بازدید : 37 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:08